پارساپارسا، تا این لحظه: 14 سال و 29 روز سن داره

قند عسل مامان و بابا

این روزا

1391/1/29 15:15
نویسنده : مامان یاسی
1,703 بازدید
اشتراک گذاری

جیگر مامان سلام

یه چند روزی بود که کلا خطمون مشکل پیدا کرده بود و نمیتونستیم وصل بشیم جوجو جونم.ولی امروز که از رویه عادت و مثل همیشه لب تاب رو روشن کردم،انتظار داشتم مثل این چند روز قطع باشه،ولی با خوشحالی فراوان دیدم که مثل اینکه مشکل برطرف شده عزیز دلم.

انگاری مامانت معتاد به اینترنت شده.نیشخند

 

عزیزم اینروزا اتفاق جدیدی نیفتاده،روزا بابایی نیست و منو شما و گاهی خاله لاله و معید میریم بیرون.

 به قول شما نی نی ها :دد

دیروز هم رفتیم پارک.

niniweblog.com

موقع رفتن تر و تمیز بودیم و وقتی که داشتیم بر میگشتیم خاک و خولی بودیم.از بسکه دنبال شماها دوییدیم.در اصل دنبال تو دوییدم.اوووووووووف.

niniweblog.com

 

وقتی رسیدیم پارک ،از بس که خوشحال بودی هی اینور و اونور میدویدی و شادی میکردی عزیزم.اخه تو عاشق پارکی مادر

niniweblog.com

niniweblog.com

niniweblog.com

وقتی سوار سرسره میشدی هیچ نی نی بیچاره ایی نباید پشت یا کنار شما بود،چون شما داد میزدی و میگفتی:نیییییییییی نییییییییییی نهههههههههههههه

ای بابا.حالا بیا حالی کن که عزیزم همه نی نی ها باید سوار بشن و فقط مال شما نیست niniweblog.comو شما داد میزدی:نهههههههه....مَََََََََََََََََن

عزیز دل مادر.چیکارت کنم من با این همه عقیده های عجیب و غریبت.

کلا پسر خوبی هستی و مامان دوست داره.ولی نمیدونم چرا نمیتونی با بچه ها خوب باشی و ارتباط برقرار کنی.یعنی بزرگ که بشی خوب میشی جوجو کوچولویه مامانی؟niniweblog.com

هیچ وقت یادم نمیره که بنیامین هم همینطوری بود .نه اینکه با بچه ها خوب نباشه،نه،ولی نمیتونست ارتباط برقرار کنه و خاله فرشته هم خیلی نگران بود ولی الان،امان از دستش.مثل یه گوله نمک شده عسل خاله.

اینروزا به قول دوست عزیزم،مامان آرینا مو فرفری،شما هم در انقلاب گفتاری به سر میبری و در جا و عین طوطی همه کلمات رو تکرار میکنی.بعضی ها رو حتی برایه اولین بار خیلی خوب تکرار میکنی و بعضی ها رو هم به زبون شیرین خودت.عجیب و غریب.

 

 به علت اینکه باید مراقبت باشم که با بقیه بچه ها نجنگی نتونستیم از شما در بالایه سرسره عکسی بیاندازیم.ابرو

 

این هم معید کوچولویه ناز و دختر عمع بامزه اش.(اسمش رو یادم رفت دوبارهابرو)

عشق مامانی دنبال کبوترها

کبوتر ها پر زدن و پارسا هم از ترس فرار کرد

جیگر مامان،تو داری بزرگ میشی.

niniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

خاله سیما
29 فروردین 91 15:58
سلام به گل پسرناز من . در سال جدید چه شیطونی هایی میکنه امروز بعد از مدتها اومدم به وبلاگت قند عسل . دیدن دوباره تو در من انرزی و شادی بوجود آورد امید همیشه شاد و سرزنده باشی ..


مرسی خاله مهربون که به یادمی.میبوسمت خاله جونم
مامان آرینا موفرفری
30 فروردین 91 1:29
سلام عزیزم.امان از پارک رفتن این فسقلی ها بردنشون با خودمونه برگشتنشون با خدا هر چقدر هم بازی کنن ماشااله که خسته نمی شن.خوب طفلی ها همه ش تو خونه و چهاردیواری خسته می شن حق دارن.پارسا جون هم در انقلاب گفتاری به سر می بره ،شیرین زبون خاله.مامانی می بینی چقدر این انقلاب گفتاری شیرینه .فقط دلت می خواد درسته قورتشون بدی.


دقیقا عزیز دلم.کاملا با شما موافقم دوست خوبم.
تا الانشم کلی خودمون رو نگه داشتیم که قورتشون ندیم.
میبوسمت عزیزم
مامان آرینا موفرفری
30 فروردین 91 1:33
مامانی خصوصی داری


به رویه دوتا چشمام عزیزم
فریبا
30 فروردین 91 1:49
چرا بعضی از عکسا واسه من باز نمی شه


نمیدونم.چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟
میترا
30 فروردین 91 2:11
موش موشک ناز. قربونت بشم
فریبا
30 فروردین 91 18:29
آها! اون اسمایلی ها باز نمی شد! درست شد


خب خدا رو شکر عزیزم.بوووس
فریبا
31 فروردین 91 1:10
سلام... مسابقه ی عکس کودک در وبلاگ (رایین پور ایران زمین ) در حال برگزاری است... از شما دعوت می شود تا در مسابقه شرکت کرده و شانس خود را برای برنده شدن امتحان کنید... لینک مسابقه: http://raeenblog.persianblog.ir/post/81/
مامان آرینا موفرفری
31 فروردین 91 15:45
عزیز خصوصی


چشم گلم.ممنااااااااااااااااااااااااااان