پنکه
دو روز پیش هوا خیلی گرم بود و کولر ما هم یکهو از کار افتاد و رفت رویه فن.بگذریم که تا زنگ بزنیم تا بیان واسه تعمییر چقدر طول کشید.ولی این مابین قیافه تو دیدنی بود.
نگاه ملتمسانه پسر به پنکه ایی که جوابگویه این همه گرما نبود
البته قبل از این اومدی پیش منو گفتی:مامان گلمه(گرمه)
منم موهات رو زدم بالا و یه سنجاق هم بهش زدم.کلی با اون سنجاقه سرگرم شده بودی و هی میکندیش و میومدی پیشم و میگفتی که: بجنش.چی شده؟بجنش
و من هم چون یه عالمه کار داشتم و خونه رو باید مرتب میکردم تا یه بار اونایی که میان از وحشت پا به فرار نذارن،گفتم برو پیش پنکه بشین تا خنک شی و بعد از چند دقیقه تو رو تویه این حالت دیدم.
این بود ماجرایه یکشنبه که از قلم افتاده بود پسر من.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی