رانندگی گل پسر

1390/12/17 0:41

نویسنده : مامان یاسی

1,474 بازدید

اشتراک گذاری

قند عسل مامان.گل پسر عزیز من

آخه مامانی ،تو چقدر دلت کوچیک و بی ریاست.کاش دنیایه ما آدم بزرگا هم ،مثل دنیایه شما بچه ها،پاک . بی آلایش و ساده بود.

عزیزم ،جوجو کوچولویه مامان،کاش،حتی زمانی که بزرگ هم شدی،همین طور ،دنیات پاک و قشنگ باشه.

عاشق این کارایه عجیب و غریبتم کوچولو

........

و اما پسر من یکمی دیر به حرف اومده

مثلا به مینی بوس میگی:می نیس

و به بشین میگی:مِشین

و کلمه بود رو زیاد بکار میبری،مثل،نی نی...بود

بابا...بود و خیلی بود هایه دیگه.

تو عسل مامانیا

تو یدونه ایی...دُردونه ایی...

خاطرات پارسا جون

پسندها (0) پسندیدم

شما اولین مشوق باشید!

مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (8)

میترا
17 اسفند 90 15:23

الهی من فدای اون دستت بشم که اونجوری فرمون رو گرفتی

فریبا
17 اسفند 90 17:46

می گم پایه یک هم داره ناقلا!!!

ای جان چجوری اون فرمون کوچولو رو گرفته تو دستاش

بچم از اولش هم راننده بود.رانندگیش حرف نداره

matin
17 اسفند 90 19:35

نازی عزیزم

عموامير
18 اسفند 90 0:36

سلام خوش تيپ.......عمو جون رو هم سوار ماشنيت ميكني؟
اين عكس اولي رو خيلي به موقع گرفتيد جالب شده......حرف بود ..قند بود..راننده بود.. پارسا بود

بپر بالا عمووووووو
نمیخواستم متوجه بشه واز حال و هواش خراب شه.شانسی این عکس رو گرفتم.البته بعد از چند تا عکس ،این فقط خوب در اومد.ممنووووووووون

مامان آرینا موفرفری
18 اسفند 90 1:42

سلام دوست عزیزم.برای شما پیام گذاشتم در مورد متنی که خوشتون اومده بود به دستتون رسید.

سلام مهربون.عزیزم همین حالا متوجه شدم و خوندم.ممنون از این همه بزرگی

مامان پسر خرداد
20 اسفند 90 9:47

الهی فدات
حالا هانی رو بگو به من اصرار می کرد که بره تو ماشین بشینه خدایا من چکار کنم اینقدر بهش توضیح دادم می گفت الا بلا مامان اشین به بشین می گه (اشین ) خلاصه با کلی شعر و چیزای دیگه سرگرمش کردم یادش بره .

الهی من قربونش برم.میذاشتی بشینه دیگه مامانی جون

خاله فرشته
20 اسفند 90 12:26

منم سوار می کردی خوب خاله