پارساپارسا، تا این لحظه: 14 سال و 27 روز سن داره

قند عسل مامان و بابا

روزمره

1391/3/31 0:08
نویسنده : مامان یاسی
1,138 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسمر گل مامانی.قربونت برم که هرچی بزرگتر میشی شیرین تر و خوردنی تر میشی و با حرفات دل آدم رو آب میکنی.من که سیر نمیشم از دست کارات.

خب گاهی وقتها هم عصبانیم میکنی و با هم دعوامون میشه ولی زیاد طول نمیکشه و تویه لوس میای و منو بغل میکنی و بوسم میکنی.

چند روز پیش که رفته بودیم دریا،پشه نیشت زده بود و تو امروز یکهو اومدی پیشم و گفتی:مامانی،این چیه؟پشه نیشم زده؟پشه بدِ؟پشه بلو خونتون.من نیش نجن.بلو خونتون.دَ پشه .

و همه اینه رو پشت سر هم میگفتی و اصلا لازم نبود که من جوابت رو بدم.انگار که من فقط باید گوش میدادم.

امروز وقتی انگشتت رو تا ته کردی تویه رژلب مامان،دعوات کردم و تو هم قهر کردی و رفتی تویه اطاقت.منم دیگه یادم رفته بود که چه اتفاقی افتاده و مشغول غذا درست کردن بودم که اومدی و درحالیکه با چشمات زمین رو نگاه میکردی و با انگشتت بازی میکردی گفتی:من نالاحتم...من غصه خولدم...

با تعجب از حرفات پرسیدم:چرا مامانی؟چرا ناراحتی؟

و تو دوباره تکرار کردی و وقتی که باز ازت علت رو پرسیدم.گفتی:من پسل خوب هستم.من دعبا نکن.من خوب هستم....من بغل کن.

خندم گرفت ولی نمیدونستم چی بهت بگم و فقط بغلت کردم.

اینم آخرین عکسایه خرداد ماه ٩١ که امروز آخرین روزشه

عاشق این خندهایه از سر ذوقتم

دلم نیومد این عکس رو نذارمعینک

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (20)

مامان نیایش
31 خرداد 91 16:39
قلبون این پسل با ادب که غصه خولده
مامانی دوستت داره اگه چیزی بگه برای خودته عزیزم سعی کن کمتر وروجک باشی
ایشالا لبات همیشه خندون باشه عکس هات هم خیلی قشنگ بود


خدا نکنه خاله جونم.میبوسمتون
مامان محمد صادق(زهرا)
31 خرداد 91 17:36
وااااااااااااااااااااای خدا
مردم از خنده!!!
ماششاللا چه بامززه هم حرف میزنه!

عاشق اون تیککه ش شدم=> من دعبا نکن!!!
ای جونمممم

خدا حفظش کنه!!!


منم گاهی از خنده میترکم عزیزم.وقتی بچه ها به حرف میان واقعا بامزه میشن
matin
1 تیر 91 0:29
پارسایی جون رفتی پارک شهر آفرین پسر خوب دیگه ماشاله بزرگ شدی راستی مامان یاسی تونستی پسر گلت رو از پوشک بگیری تو رو خدا یه کمکی هم به ما بده اگه این اتفاق افتاده


اره عزیزم گرفتم.ولی بیرون میگیرمش
مامان رها
1 تیر 91 10:18
سلام خوبید ما از مسافرت برگشتیم و با سفرنامه رها سادات منتطر نطر نازتون هستیم
بدویید بیاین پیشمون


عزیزم حتما.الان میام
سمیرا
1 تیر 91 15:57
عاشقتمممممممممممممممم مامان یاسی مهربونم


منم عاشقتم مامان با احساس مهربون
سمیرا
1 تیر 91 15:59
آخ قربون شیرین زبونیات برم من خالهههههههههههههههههههه


خدا نکنه خاله مهربونم
مامان رها
1 تیر 91 16:48
سلام قربونت برم خاله
فدای اون شیرین زبونی هات بشم
که اینقده ماه حرف می زنی
عزیزم عکسات هم خیلی نازن دوست داریم
از طرف ما ببوسش


مرسي خاله جون،چشم حتما شما هم رهاي خوشگل خاله رو ببوس
نایسل
1 تیر 91 18:58
اخی شیرین زبون خاله چقدر کسات خوشمله قهرمان

مامانی خوب من خوندم فایده نداشت اصلا از تو جزوه نبود


عزيزم،اميدوارم که نمره قبولي بياري که ديگه لازم نباشه همون درس رو بخوني
نایسل
1 تیر 91 18:58






شبنم
1 تیر 91 19:16
دلم ضعف رفت واسه حرف های بانمک این گل پسر!
انقدر نرفتید باهاش اشتی کنید،تا اینکه خودش از تو اتاق اومد بیرون و اشتی کرد..
شاید می خواسته رژه لبه رو امتحانش کنه،ببینه خوبه از همین ها واسه نامزد اینده اش بخره یا نه

سلام عزيزم،چي بگم والله خاله جون،پسرم يکم زود شروع کرده;-)

مامان نیایش
2 تیر 91 12:52
فدای تو عزیزم
تو که همه ر ها رو ل میگی که جیگل
یعنی جیگر


خدا نکنه خاله جونم،من دوست دالم،بوووووس
ya30
2 تیر 91 16:02
relahiiiiiiiiiiiiiiiiiii azizammmmmmmmmmmmmm vay cheghad ghashng mazerat khahi karde parsa jonim asheghetaaaaaaaaaam upam
مامان آرینا موفرفری
3 تیر 91 1:33
خصوصی عزیزم
matin
3 تیر 91 12:22
مامان یاسی یکم زود به زود بیا دلمون تنگ شده عکسایی از پارسایی بزار دیگه


چشم عزيزم،
مادر کوثر
3 تیر 91 16:29
وای عزیزم دقیقا مثه دخمل من
میگه وای پشه نیش زده دستمو. ببین امز شده. نیشش بشتنه الهی
دعواش هم که میکنم میگه من دخمل خوبی ام دعوا نتن

عکساش عالی بود مامانی [
امان از دست این کوچولوهایه بلا.مرسی دوست خوبم
مادر کوثر
3 تیر 91 17:02
بازم سلام
ممنون از حضور گرم و آنلاینت در وبلاگ، جیگر
مرسی از نظراتت خوشگلت

مامانی باید هر ورقه ی لازانیا رو نیم کنی. یعنی هر ورقه لازانیا میشه دو لقمه لازانیا
راستی آهنگ وبلاگت عالیه[hr
قربونت برم عزيزم،ممنون از راهنمايي خوشمزه ات،بووووووس
شبنم
3 تیر 91 20:43
داشتم عکس اون روز پسرتون رو می دیدم که برق رفته بود و جلوی پنکه اونجوری مظلومانه،روی دسته مبل دراز کشیده بود..خیلی بانمک شده اون عکسش.
ممنونم یاسی خانم که همیشه همراهم هستید و نوشته هام رو دنبال می کنید.


نه خاله جون جون،کولر خراب شده بود،آره واقعا خيلي مظلوم بود عزيزم
گلم،من که کاري نميکنم،خودت اينقدر قشنگ و با احساس مينويسي که ادم رچ جذب ميکني،ميبوسمت
مامان نیایش
3 تیر 91 21:14



منم يه عالمه بوووووس عزيزم
مامان رها
4 تیر 91 6:35
دوستون دارم عزیزای دلم
مواظب خودتون باشید


ما هم شما رو دوست داريم مهربون،شما هم مراقب خودتون باشيد،بوووووووس
مامان نیره
4 تیر 91 9:51
سلام مرسی از اینکه بهمون سر زدین دیگه یه امتحانم مونده که راحت بشم.
الهی قربونش برم هانی هم همینجوریه میاد از رو لب من رژ برمیداره می زنه رو لب خودش بعد که می گم کار بدیه .می گه هانی دوس داره .
چی می تونم بگم من .
پارسا جونی دوستت دارم.

سلام عزيزم،پس ديگه راحت ميشي،موفق باشي گلم،
چي بگم از دست اين وروجک ها،پارسا هم خاله اش رو خيلي دوست داره