پارساپارسا، تا این لحظه: 14 سال و 23 روز سن داره

قند عسل مامان و بابا

پارک شهر

1391/4/24 16:22
نویسنده : مامان یاسی
1,295 بازدید
اشتراک گذاری

 

میگم:یعنی تو تا کی میخوای منو اذیت کنی؟

میگی:مامان جون.من هنوز توچولو ام.یکم دیده اذیتت بتونم بعد دیده بوژولگ میشم.

میگم:آخه اون چه کاری بود کردی؟چرا دیگه گریه کردی؟چرا مثل همه بچه هایه دیگه بدون داد و فریاد پیاده نمیشدی تا یه دستگاه دیگه سوار شی؟

در حالیکه با نوک انگشتات بازی میکنی ومیگی:

آخه...آخه...

کال بد تردم؟دیده منو پالک شهل نمیبلی؟

میگم:دیگه پسر خوبی میشی؟گریه نمیکنی؟حرف منو گوش میدی؟

میگی:نه...باژم گلیه میکنم

................

ای بابا.چی کشیدم از دست تو .وقتی به اتفاق بابی و مامی و بابا رفتیم پارک شهر.اولش خوب بود ولی بعد تبدیل شد به میدون جنگ و کشمکش

اصلا حرف حالیت نبود و به هیچ صراطی مستقیم نبودی.همه بچه ها بعد از گفتن اینکه تموم شد پیاده شید.پیاده میشدن و شماهمچنان گریه میکردی و دوباره و سه باره و پنجباره سوار میشدی.

اینقدر با هات قطار کودک سوار شدم که احساس میکردم حالم داره بهم میخوره و سرم تلو تلو میره.

هر چی دور و برم رو نگاه میکردم ،یه بچه،محض رضایه خدا یه بچه مثل تو گریه نمیکرد و هوار نمیکشید تا نشون بابا رامین بدم و بگم :ببین...ببین ...اینم داره گریه میکنه.

پسرم افسردگی گرفتم.بابی میگه:باید بمونم که بزرگتر شی.شاید بهتر شی.

راستی.من نفهمیدم چرا گریه میکردی.نمیدونم چیکار باید میکردم که نکردم.تا کی باید بخاطر هر چیزی اینطوری جنگ و دعوا راه بندازی.و اگه حرفتو گوش ندیم ،اینقدر گریه میکنی تا حالت بد شه.

پسر نازم.اگه بدونی که با هر چیکه از اشکات که پایین میریزه ،دل من هم هری میریزه و داغون میشه.قلبم فشرده میشه و جیگرم کباب میشه.کاش میفهمیدی که بعضی وقتها نمیتونیم تسلیم گریه هایه معصومانت بشیم.

هنوزم به اون شب فکر میکنم که با چه ذوقی بردیمت تا بهت خوش بگذره و اونطوری حالمون رو گرفتی،و شد یه شب بد،قلبم برات میگیره.

پسر نازم.من دوستت دارم.

پینوشت:بابی و مامی دیروز رفتن

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (27)

مامان محمد و ساقی
24 تیر 91 19:28
سلام یاسی جون.منم وقتی ساقی رو بردم 10 دور یه ماشین نشست و دیگه نمی اومد تا یه چیز دیگه بشینه.منم دور و برم رو نگاه میکردم می دیدم هیچ بچه ای گریه نمی کنه.
شاید برزگ تر بشن خوب بشن.
ممنون که اومدی همشهری.


به امید اون روز عزیز دلم.ما دوستتون داریم
سمیه
25 تیر 91 0:00
کاش بچه ها میتونستند درک کنند ما هم دلمون میخواد اونها همیشه حوشحال باشند
پس کمی بیشتر صبر میکنیم که بزرگتر بشوند و ما را درک کنند اما چه سود که ان موقع دیگه بچه نیستند


چقدر دردناک بود.غصه م شد
matin
25 تیر 91 1:40
الهی عزیزم ؛ این کار رو آنا هم میکنه و با کلی اعصاب خوردی برمیگردونمون خونه ولی بازم عاشقشونم بوس بوس پارسایی دخمل منم دوچرخش تقریبا شبیه شماست مواظب باش عسل .


دوستت داریم خاله ایی
matin
25 تیر 91 1:41
یعنی من عاشق این فشاری هستم که به خرسی آوردی عروسکت له شد پارسایی
مامان آرینا موفرفری
25 تیر 91 2:30
مامانی زیاد ناراحت نباش آرینا هم وقتی میره پارک دست کمی از پارسا جون نداره فقط می خواد بازی کنه اونم نه یه بار و نه دوبار......بذاری هزار بار هم کمه!!!!!


بیشتر بخاطر خودش ناراحتم.خودشو اذیت میکنه.آرینا.عشق خاله رو ببوس
مامان آرینا موفرفری
25 تیر 91 2:32
خاله جون اینطوری نگاه نکن که دلم برات غش می ره


دوستت دارم خاله ایی
مامان نیره
25 تیر 91 7:50
الهی مامان یاسی سعی کن با صحبت یا قولی بدی که بتونی بهش عمل کنی و اطمینانشو جلب کنی .
انشااله همدیگر می بینیم.





مرسی گلم.حتما
مامان زهره
25 تیر 91 9:26
دنياي بچه ها خيلي قشنگه . بايد اونو درك و كشف كرد.


مامان زهره
25 تیر 91 9:51
سلام ماماني پارسا .همه بچه ها تا حدودي مثل همن فقط يه اصل را فراموش نكن بچه دلش بازي مي خواد وقت و موقعيت هم سرش نيست.باوركن من هميشه حرفهاي گل پسر را تاجايي كه براش ضررنداره را گوش مي كنم مگر جاهايي كه توان انجام آن كارا را نداشته باشم و با صحبت بهش فهمانده باشم كه نمي تونم.به جاي ميدان جنگ از اين به بعد حرفهاشو گوش كن .خواسته هاش را عمل كن .تا پارسا جان متوجه بشه شما دوستش داريد بعد كه اين اعتماد و اطمينان را به وجود آورديد خواسته هاي خودتان را يواش يواش باهاش در ميان بذاريد.از همين حالا امتحان كنيد.

مرسی دوست خوبم از راهنماییتون.ممنون.
مامانی درسا
25 تیر 91 12:57
من فدات ..... خوب مامانی چکار کنه پسرم دلش میخواسته دوباره بره ...... ولی از شوخی گذشته بعضی اوقات اینطوری میشه دیگه ماریش هم نمیشه کرد .... بعضی از بچه ها لجبازی میکنن ..... عزیز دلمی پسرم با اون چشای گرد و خوشگلت ....


عزیزم دوباره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بگو ده باره.چی بگم گلم.بچه اند دیگه.مجبورم خودم خودمو دلداری بدم
مامان محمد طه
25 تیر 91 13:27
سلام مامان یاسی..چون شما دستور دادی منم سایتو اپ کردم..کوچولوی خوشگلتو ببوس.


دستور چیه گلم.دلم ب راتون تنگ شده بود.چه کار خوبی کردی.اومدم و عکسایه گل پسر رو دیدم.
ya30
25 تیر 91 14:39
akhi azizaaaaaaaaaaaaaam
oh oh herse mamaneto daravordi
vali inhame webi ke mirama hichkodom be andaze shirin zaboniay parsa banamak nisan aslan axxao khaterate parsaro mikhonama koli enerji migiram ta dorooz badesham bara mamanam tarif mikonam


مهربونم.لطف داری گلم
مادر کوثر
25 تیر 91 15:29
الهی من قربونه شیرین زبونیش
خدانکنه اشک بریزی جیگرم

مامانی ما بروزیم بیا پیشمون


الان میام عزیز دلم
سمانه مامان پارسا جون
25 تیر 91 16:18
قربون محبتت خانومی


ستاره زمینی
25 تیر 91 16:19
اخی عسلم چه شیرین حرف میزنی مامانی همه بچه ها همینند.یهو لج میکنند اصلا نمیدونی چی بگی ........................


چقدر شماها خوبید که منو دلداری میدید.مرسی دوست خوبم
ستاره زمینی
25 تیر 91 16:19





سمانه مامان پارسا جون
25 تیر 91 16:23
چقدر عکسش نازه جیگر
منم باهات موافقم خانومی
ما مامانا گاهی وقتا میمونیم بین عقل و احساس چه تصمیمی بگیریم
الان دیگه همه بچه ها لجباز شدن
فقط خدا یاریمون کنه


الهی آمیـــــــــــــــــــن.بوووس
مامان سونیا
25 تیر 91 16:47
_________¤¤¤¤¤¤¤¤____________¤¤¤¤¤¤¤¤¤ _______¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_______¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ _____¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤__¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ___¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_______¤¤¤¤¤ __¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_________¤¤¤¤ _¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤________¤¤¤¤ _¤¤¤¤¤¤¤¤ مهربون همیشگی ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_____¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤___¤¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ من آپم ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_¤¤¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ گذری ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ نیم نگاهی ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ _¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ نظری ¤¤¤¤¤¤¤ __¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ____¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ______¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ _________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ____________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ______________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ _________________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ___________________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ _____________________¤¤¤¤¤¤ ______________________¤¤¤¤ _______________________¤¤
محمًد
25 تیر 91 19:43
پارک شهرو خوندم خیلی باحال بود
فریبا
25 تیر 91 21:12
ای جانم به این شیرین زبونیت پارسا جون...
یاسی انقدر سخت نگیر... می دونم اعصابت به هم میریزه ولی خب با یه بچه ی کوچولو طرفی، نمی شه ازش توقع زیادی داشت... حالا چرا انقدر گریه می کنه من هم نمی دونم فقط می دونم که درست میشه... فق سعی کن بعضی مواقع در مقابل گریه هاش واکنش نشون بدی... ایشالا که زودتر این مشکل حل میشه


تو عزيز دلمي .نه بخدا سخت نميگيرم،به خاطر خودش ناراحت ميشم،امان از دست اين کوچولوها
مامان زهره
26 تیر 91 9:34
روي ماه گل پسر را ببوس


شما هم عزيز دلم رو ببوس
مادر کوثر
26 تیر 91 13:45
سلام عزیزم
ممنون از حضورت و نظرات خوشگلت دوست خوبم. بوسسسسسسسسسسس
راستی
ما بازم بروزیم


تو عزيز دلمي.به رويه چشم
نایسل
26 تیر 91 21:46
الهی فداش بشم من


زنده باشي گلم
نایسل
26 تیر 91 21:46
هی پیش میاد دیگه خداروشکر اون هفته نکبتی تموم شد
مامان نیایش
28 تیر 91 10:31
عزیزم نبینم غصه بخوری بچه همینه دیگه به خدا تا وقتی بزرگ هم بشن و برا خودشون خانوم و آقایی بشن بازم از نظر ما مامان باباها بچه گی می کنن ولی حتما چند باری که گریه کرده و داد و بیداد راه انداخته به خواسته اش رسیده برای همین دوباره این کار رو میکنه می دونم خیلی سخته که در مقابل گریه بچه اش ادم بخواد بی محلی کنه اما فکر میکنم بهترین راه اینه که حواسش رو به چیز دیگه ای که می تونه توجهش رو جلب کنه پرت کنی من امتحان کردم البته می دونم که دختر و پسر هم با هم فرق دارن ....خدا بهت نیرو و صبر و توان بده و به هممون تا بتونیم به خوبی بچه ها رو بار بیاریم


مرسی عزیزم از اینهمه دلگرمی.به قول تو بچه ها همیشه بچه میمونن.مثل ما که هنوز واسه مامان و باباهامون بچه اییم.چه بچه هایه گنده ایی.
آره گلم بزرگ میشن خوب میشن.ولی الان خودشونو ادیت میکنن.اینطور مواقع پارسا سرش با هیچی گرم نمیشه.
مامان محمد صادق(زهرا)
30 تیر 91 15:48
سلام گلم...

مثل همیشه آپ هات 20بود!

کلی خندیدم وقتی خوندمشون!

واللا! از دست این ورووجکا!!!

محمد صادق منم تازگیا پدر درآر شده!!!

سلاااام خانوم،ممنون عزيز دلم،کار اينروزايه ما خنده دار هم هست،بخند بخند که بعد من بايد بخندم برات جييگررووو




رادین عشق زندگی
19 مرداد 91 19:45
سلام بزرگ میشه تا چشم بهم بذاری و میشه کمک حالت