کیف
پسرم گفته بودم که کلاسامون شروع شده؟
عزیزم بی اندازه وقتم کمه برایه به روز کردن وبلاگت جیگر مامان.البته فکر نکنی که وقتم برایه تو کمه ها.نه.چون تمام وقت در اختیار شما هستم و دارم فرمان میبرم.
مامان بیــــــــــــا بریم تویه اظاق من
مامان بیا بازی
مامان بیا بریم کارتون ببینیم.
مامان بیا یهچیــــــــزی بخوریم.چی بخوریم؟
مامان بیا کتاب بخووووونیم.کدوم کتاب رو میخوام من؟
مامان کله ام میخواره.ببین میخوارونمش.حموم چرا منو نمیبری؟
مامان بریم بیرون یه قدمی بزنیم.
مامان بیا بازی کنیم.بازی و طنازی کنیم.
مامان...
مامان...
مامان...
و در آخر تازه میگی تو اصلا با من بازی نمیکنیا.چرا مامان؟
"جاهایه پر رنگ رو با تاکید میگی"
تو داری بزرگ میشی پسرم.منظورم اینکه حسابی قد کشیدی.اینو امروز فهمیدم.وقتی که خواب بودی دیدم که چقدر قدت بلند شده.
عاشق اینم که وقتی خوابیدی نگاهت کنم و ببینم که چطور با عروسک محبوبت کُشتی میگیری.
بعضی وقتها اون روی تو میخوابه و گاهی هم تو روش.
عاشقتم پسر ناز و دوست داشتنی من
یه چند روزی بود که بهم میگفتی:مامان برام از این کیفا که چرخ داره میخلی؟میخوام لاش (راهش)ببلم.
هر بار که بیرون میرفتیم میگفتی:برام چرا نمیخلی مامان از این کیفل که چرخ داره؟
تا امروز که داشتیم منو تو بابایی قدم میزدیم پشت ویترینیه کیف دیدی.قبل تو من دیدم و دلم میخواست برم تو مغازه و برات بخرمش.ولی حرفی نزدم و تو یکهو خودت دیدی و جیغی از شادی کشیدی و گفتی :از اینا میگم مامان
و بالا و پایین میپریدی.
من بابا رو نگاه کردم و بابا هم منو.البته من قند تو دلم آب میشد.
در هر صورت من فکر نمیکنم هیچ بابا و مامانی با دیدن اینهمه شور و شادی بگن :نه من نمیخرمش
و برات خریدیمش.
بابا میگه:یعنی لازمه که هر چیزی که پارسا بگه ما براش بخریم.اینطوری بد عادت نمیشه؟
من:
لوس نشی یه باری جیگر مامان.
کلی باهاش سرگرم شدی و منم از دیدنت لذت میبردم.پارسای مامان دوستت دارم.یکی یه دونه