پارساپارسا، تا این لحظه: 14 سال و 1 روز سن داره

قند عسل مامان و بابا

پسر طلایه مامان

1391/7/25 0:42
نویسنده : مامان یاسی
1,571 بازدید
اشتراک گذاری

عشقم...عزیزم...نازگلم

امروز هم گذشت و با هر سختی که بود اکو شدی و قراره که فردا سی دی دستمون برسه و چهارشنبه هم که تهران نوبت دکتر داری.

البته دکتر وشتانی گفت که دیگه هیچ مشکلی نیست وتو خیلی هم سرحال و روبراهی و قلب کوچولوت هم دیگه مشکلی نداره.خدا رو شکر جیگر مامانی.

بغل

چند روز پیش که بردمت سرزمین رویاها برایه دومین بار که موهاتو کوتاه کنم،عکسی رو که سری قبل گرفتی رو بهم دادن قند عسلم.

 دیشب پیشم خوابیده بودی و تویه دهنت نارنگی بود،لپت رو بوس کردم و از قضا،لپی بود که نارنگی توش بود.

گفتی:نارنگی رو بوس نکن.اینور رو بوس کن.

منم اونور صورتت رو بوس کردم و اتفاقی،گوشت رو بوسیدم.

گفتی:گوش رو بوس نکن،لپ رو بوس کن.

با دقت لپت رو بوس کردم تا ایراد دیگه ایی نگیری

گفتی:مامان چرا اینهمه بوسم میکنی

و من موندم و یه دهن کاملا بازتعجب

نمیدونم چرا به زیاد میگی کم.مثلا وقتی میخوای بگی که صداشو زیاد کن،میگی کم کن.و هر چی هم که بهت میگم مادر زیاد...زیاد،باز هم همون آش و همون کاسه.

یه روز بهم گفتی:مامان برام از این خونه ها میخری که برم توش و تو هم بیای پیشم میمونی(مهمونی)،منم برات چایی و میمه(میوه)بیارم.

از اونجایی که بابا رامین انتقاد کرده که چرا اینهمه براش اسباب و اثاثیه میخری،با کمی فشار مغزم ،برات این خونه رو ساختم و تو هم کلی ذوق کردی و تا ظهر هی من اومدم مهمانی و چایی و میوه خوردم تا بالاخره خاله فرزانه سر رسید و من شغل شریف مهمان رو به خاله انتقال دادم و وقت خاله رو تا نصف تویه خونه ات دیدم ،کلی براش خندیدم.طفلکی خاله

اینم خونه ایی که مامان صرفه جوت برات ساخت.

اینم داخل خونه

مامانتم نابغه ستاااااااااا

یکی از اتفاقای مهم این روزا دیدن یه دوست بود.یه دوستی که خیلی برام مهم بود و عزیز. و خوشحالم که دیدمش.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (18)

میترا
25 مهر 91 1:16
خدا رو شکر که دیگه مشکلی نیست. امیدوارم همیشه سالم و شاد باشین. جیگرشو بخورم. چرا موهاشو کوتاه میکنی؟؟؟ بزار بلند بشه


ممنون گلم.باشه عزیزم
مامان نیره
25 مهر 91 9:20
چه پسر خوشتیپی
مامان کوروش
25 مهر 91 10:36
سلام یاسی جون قلب ای وای چی شده مگه قلبش مشکل داره من تو لینکم نمیدونم چه جوری شده بود ادرسی که دادم فقط یه پستت رو باز میکرد خوب شد اومدی ادرس رو عوض کنم واسه همین خبر نداشتم وفکر میکردم اپ نکردی الان پویا جون خوبه مگه درد داشته
سمانه مامان پارسا جون
25 مهر 91 11:50
عزیز دلم من نمیدونستم مگه مکلی واسه پارسا جونمون پیش اومده بوده؟ حالا خدا رو شکر که میگی حل شده شده ایشاا... همیشه تن کوچولوش سالم باشه و کوچکترین مشکلی واسش پیش نیاد این عکسشم خیلی ماهه
خاله زری
25 مهر 91 13:40
ای جااااااااااااااااااااانم،خدا رو صدهزار مرتبه شکر که دیگه مشکلی نیست و جیگر خاله حالش خوب خوب شده. خاله میشه منم بیام خونت میمونی؟؟؟ برا منم چایی و میمه میاری گل پسر؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ یاسی جون خیلی خوشحالم که پسمرت خوب شده و آرزو میکنم همیشه سلامت باشین.به مامی سلام برسون
مامان محمد و ساقی
25 مهر 91 14:05
امیدوارم همیشه سلامت باشی عزیزم.
مامانی ابتکارت تو ساختن خونه حرف نداشتا
ساقی هم به زیاد میگه کم
ایشا... همیشه خوش باشی و منم یه روزی ببینی


تو عزيز دلمي.
منم دوست دارم ببينمت.كي همو ببينيم هااااان؟
مامان محمد و ساقی
25 مهر 91 14:08
عکسش خیلی قشنگ شده.من دوبار ساقی رو اونجا بردم بار اول ازش عکس گرفتن ولی بار دوم چیزی به من ندادن.
خیلی ساقی اونجا گریه کرد هر دو مرتبه.ولی الان جایی می برم که خودم هم میرم صداش در نمیاد.



عزيزم.فسقلي ملوس
بايد ميگفتي تا عكس رو بهت بدن عزيز دلم.
خدا رو شكر پارسا ميمونه.بووووس
مامان متین
25 مهر 91 14:56
سلام مثل همیشه پسر شیرینت منو کشته مخصوصا وقتی گفته نارنگی رو بوس نکن الهی
ان شاله همیشه شاد و سلامت باشه اتفاقا آنا هم همه چی رو برعکس میگه کم و زیاد و بلند و کوتاهش همیشه برعکسه .
پسر گلت رو ببوس دعا کن دیگه هیچوقت مریض نشن .بوس


ممنون گلم.متين مهربونم.انگار كه همه بچه ها يكجورن
لاله
26 مهر 91 9:09
مامانش همیشه نابغه بود ولی+- خودش نمیدونست از من بپرسید بعنوان یه دوست قدیمی کاملاً تائیدش میکنم.خدا رو شکر که پارسا جوجو خوب خوب شده.


هندونه اش بزرگ بوداااا
خاله زری
26 مهر 91 13:15
پارسای خاله امروز چهارشنبه ست و تو باید بری پیش دکترت،امیدوارم با خبرهای خوش برگردی خونه.
خواستم بدونی که به یادتم و برات دعا میکنم عزیز دلم.


ما هم به يادتيم عزيزم
مامان نیره
27 مهر 91 11:38
خدای شکر همیشه سلامت باشی


ممنون عزيزم
maman mani
27 مهر 91 14:20
salam yasi jonam khobi azizam .....nemidonam chra man pm mizaram o nazar midam nemiresid ......vay mohaye parsa cheghad naz shode janamman sali yebar mizaram az mani aks begire.....chon aksash hamash tekrareye.....azizam ramzo khososi barat mifrestam azizam

بعضي وقتها اينطوري ميشه عزيز دلم.ماني ناز رو ببوس
سمیه
28 مهر 91 9:56
خدا رو شکر که مشکلش تموم شد
میدونم اکو برای بچه ها خیلی سخته پارسای منم وقتی 2 ماهش بود یکبار اکو شد زیاد متوجه نشد اما وقتی 1 سالش بود اصلا اجازه نداد که کار انجام شود اما خدا رو شکر مشکل پارسا همون 4 ماهگی برطرف شده بود


مرسي عزيزم.خدا رو شكر كه پارساي ناز خاله هم مشكلش حل شده
مامان نیایش
30 مهر 91 13:13
قربونت بشم پارسای گلم ایشالا همیشه سالم باشی عزیزم دوستت دارم شیرین زبون منم میخوام لپت رو کم بوس کنم یعنی زیاد اااااااااااااخوش باشید


ممنون خاله گلم.ما هم خيلي دوستت داريم.مرسي كه بهمون سر ميزني
مامان نیایش
30 مهر 91 13:15
یاس عزیز در جوا ب سوالت نوشتم : آره مشاوره خیلی خوبه البته درسته که تو این اوضاع و احوال اقتصادی یه کمی شاید به صرفه نباشه ولی به نظرم مشاوره خیلی کمک میکنه چون با آرامشی که پیدا میکنی بهتر میتونی آینده ی خودتون رو بسازی دکتر عباس زاده رو یکی از همکارای شوهرم معرفی کردن راستی یاس عزیز میتونی از این کتاب خیلی استفاده کنی "مرزهایی برا ی کودکان" نوشته ی رابرت جی مکنزی اگه پیدا کنی خیلی خیلی کمک میکنه و به نظرم به درد هر پدر و مادری میخوره
مامان آرینا موفرفری
2 آبان 91 14:49
سلام مامان نابغه خوبی عزیزم پارسا جونم خوبه .



عزیزمییییییییییی
مادر کوثر
7 آبان 91 8:50


خیلی عالی و بامزه بود

ما هم همیشه بساط مهمونی داریم


پس بيايم مهموني.بووووووس
ستاره زمینی
7 آبان 91 20:16
خدا را شکرکه مشکلی نیست ..... انشالا هیچوقت مریض نباشی ...