پارساپارسا، تا این لحظه: 14 سال و 27 روز سن داره

قند عسل مامان و بابا

بعد از یه غیبت

1391/9/2 16:28
نویسنده : مامان یاسی
1,058 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرم

بعد از یه غیبت طولانی دوباره اومدم عزیز دل مامان.آبان ماه هم تموم شد.آذر رسید همراه با محرم.هوا فوق العاده سرد شده و چندین روزه که یکسره بارون میباره.

این روزا ما یه عزیز دیگه رو هم از دست دادیم.پدر بزرگ عزیزم،تویه این روزایه سرد با این دنیا وداع کرد و رفت.روحش شاد باشه.

اونروزی که خبر مرگش رو دادن و من تویه تمام راه داشتم به این فکر میکرد که آخرین باری که بابای عزیزم بهم گفت که همراهشون باشم و به دیدن بابابزرگ برم،چرا من قبول نکردم و کار زیاد رو بهانه کردم.وقتی رفتم و عمه ها گفتن که چقدر چشم به راه ما سه تا نوه بی عقلش بود،جیگرم کباب شد و حالم از خودم بد شد.چرا من اینقدر حماقت کردم که الان اینهمه دلم بسوزه و هیچ چیز هم آرومم نکنه.

پسر نازم،امیدوارم که تو هیچ وقت تویه همچین موقعیت زجر آوری نمونی.برات دعا میکنم که نتونی و نخوای که دل بزرگترهات رو بشکونی و قلبشون رو غصه دار کنی.

عزیز مامانی ،اینروزا خیلی بامزه و جالب حرف میزنی.باید باور کرد که کم کم داری بزرگ میشی.عاقل میشی.دیگه به راحتی نمیشه گولت زد و باید یرات هزار و یک دلیل آورد.اینم شیرین و قشنگه.

وقتی که میخوام گولت بزنم ،تو منو قانع میکنی که همچین چیزی نیست و سر آخر اصلا موضوع فراموش میشه.

اینروزا باید شبها برات چهارتا غصه بگم،به ترتیب غصه موتو،که یک غصه من در آوردیه و داستان موتوریه که سرعت میره و همش هم کلی بلا سرش میاد ولی توبه نمیکنه(تو عاشق این داستانی،هر بار هم موضوعش باید فرق کنها،وگرنه به حرف میای)

داستان ماشین،اینم همینطور از خودم میسازم و گاهی هم تو کمکم میکنی و خودت ادامه میدیش

داستان نخودی که کلا تغییرش دادیم و داستان حسنی یه بره داشت و اگه خوابت نبره داستان حسنی تک و تنها بود که تو میگی :مامان داستان حسنی که انگشتش کثیفه رو بگو.

وقتی به اونجا میرسیم که میگه:حسنی تک و تنه بود.تازه شروع داستانه،چون تو میگی:چرا تنها بود؟

من:چون کثیف بود

پارسا:چرا کثیف بود؟

مامان:حموم نمیرفت

پارسا:حموم نمیرفت کثیف بود؟

مامان:آره

پارسا:چرا حموم نمیرفت،از ؟آب بدش میومد؟

مامان:آره

پارسا:»چرا از آب بدش میومد؟

....

و این ماجرا ادامه دارد

خلاصه پسر طلایه مامان،باید این روند تمو م بشه و من کف کنم و تو تازه خوابت ببره.اونم اگه من زودتر از تو خوابم نبره که بلند میشم و میرم وگرنه بابا رامین میاد وکلی بالایه سرم میخنده تا من از خواب پاشم.

چه میشه کرد.زندگی همینه دیگه.

قبل از اینکه بیام کلی حرف واسه نوشتن داشتم ،ولی الان هیچ کدوم یادم نیست.نمیدونم دفعه دیگه که میام سراغ نوشتن کی باشه ولی سعی میکنم که ماجراهایه جالب رو بنویسم تا یادم نره.

یکی یک دونه من

وقتی بهت میگم تو یکی یکدونه منی،مال منی

در جوابم میگی:منو به هیچکس نمیدی؟

میگم:نه

پارسا در حالیکه تند و تند حرف میزنه:به بابا نمیدی؟به مامی نمیدی؟به عزیز نمیدی؟به بابا عزیز نمیدی؟به بابی نمیدی؟

و کل خانواده رو میاری وسط و سر آخر میگی:باشه فقط مال تو ام.

قربونت برم که اینقدر شیرینی.عشقی عشق.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (18)

فریبا مامان رایین
3 آذر 91 1:21
سلام یاسی جون.
واقعا از خوندن اتفاقی که برات افتاده متاسف شدم..
خدا روح پدربزرگ عزیزت رو قرین رحمت کنه..
فکر می کردم به خطر مشغله و این چیزها نمیای نت، حتی فکرش رو هم نمی کردم که درگیر این اتفاق باشی... امیدوارم تسلیت خواهرانه ی منو بپذیری...


مرسی عزیزم.کلا درگیرم من فریبا.
فریبا مامان رایین
3 آذر 91 1:21
دوستت دارم پارسای خلاق من... همه ی این سئوال های جورواجور نشاندهنده ی ذهن پیچیده ی توئه عزیزم.. همیشه موفق باشی


زیاده خلاقه فریبا جون جونم
ثمین
3 آذر 91 3:36
سلام به همه دوستان دنیای نفیس عزاداریهاتون قبول باشه! تا روز عاشورا قراره دیگه پست جدید نزاریم و این پست رو آپ کنم!! یعنی شما لطف میکنید و عکسای کوچولوهای محرمی تون رو میفرستید تا با نام خودتون اینجا به یادگار بزاریم و یه آلبوم زیبا به نام محرم 91 ثبت کنیم. اگه موافقید یاعلی! هر نفر یک عکس میتونه بفرسته ولی اگه لباس فرق داشت اشکال نداره دوباره عکس بده!! اگه عکسها از سال قبل هم باشه مشکلی نیست! از شام قریبان دیگه این پست آپ نخواهد شد! در روز یکشنبه 5آذر - 10محرم مسابقه بهترین عکس داریم(درقسمت نظرات رای میدین و هر وبلاگ حق دو رای داره) که عکس برنده رو تا آخر ماه محرم در پست ثابت وبلاگ میزاریم(جای عکسی که الان هست) و عکس رو به وبلاگ برنده لینک میکنیم! در ضمن باید در وبلاگ خودتون هم لینک این پست رو بزارید تا عکستون ثبت شه! اینم لینک این صفحه: آلبوم کودکان محرم 91 http://2nyaienafis.niniweblog.com/post1409.php منتظرتون هستم
مامان کوروش
3 آذر 91 11:53
سلام یاسی جون خوبی عزیزم خدا رحمت کنه پدر بزرگتون رو دنیاست دیگه تو هم افسوس نخور عزیزم چون ادم نمیدونه یک دقیقه دیگه اش چی میشه وچه اتفاقی قراره واسش بیفته ومرگ سخته وباورش سخت تر قربونت برم پارسا جونم ه غصه های گوش میدی اتفاقا خوبه خودت تغییر میدی میتونی کلی نکته ودرس توش جا بدی وقوه تخیلش بالا میره میشه مثل کوروش میزنه اون وقت به شر و ور گفتن


واقعا راست میگی.دلم گرفت.
قربون کوروش نازم بشم من
سمانه مامان پارسا جون
3 آذر 91 11:59
سلام خانومی خوبی؟
بهت تسلیت میگم عزیزم
خدا رحمتشون کنه روحشون شاد
پدر بزرگ و مادر بزرگ واقعا نعمتهای بزرگی هستن که ما وقتی از دستشون میدیم تازه قدرشونو میدونیم و میفهمیم که چقدر دوستشون داشتیم. ولی خودتو سرزنش نکن عزیزم واسشون خیرات بده و قران بخون حتما روحشون شاد میشه.


مرسی گلم.حتما اینکار رو میکنم عزیزم.ممنونم خانوم گل
سمانه مامان پارسا جون
3 آذر 91 12:00
راستی قربون این پارسای گل برم با این شیرین زبونیهاش
پس عکسش کو مامانی؟


به رویه چشم
مامان محمد و ساقی
3 آذر 91 15:17
سلام یاسی جونم
تسلیت میگم
غم آخرتون باشه
همه ما یه وقتایی از این غفلت ها می کنیم غصه نخور گلم
این پسملی چه شیرین زبون شده.دلم براتون خیلی تنگ شده.سرت خلوت شد بیا دوباره یه قرار بزاریم.من هنوز اون پست دیدار رو آپ نکردم ولی نوشتمش.


باشه عزیزم حتما.واسه بیرون رفتن وقت دارم گلم.تا زمانی که پارسا بیداره نمیتونم چیزی بخونم.هر وقت دوست داشتی خبرم کن.
zizigo0ol0
4 آذر 91 18:02
akhi azizam rasti bacheha chera inghadr ghese doosdaran manam kochik bodam mamanamo bichare mikardam inghad migoftam ghese bego


همه بچه ها شیطون و بلان.عزیزم ممنون که بهم سر میزنی
امیرعموی دون دونی
4 آذر 91 20:54
سلام خدارحمت کنه بدربزرگتونو....تو این روزهای سرد آبان سه سال بیش ماهم مادربزرگمون رو از دست دادیم..خداهمه شونو رحمت کنه..شیطون بازم رفتی تو خط سوال تو این روزا حسابی مراقب دوست من باشیدااااااااا


چشم عمو جون.مراقبشم.ممنون از بابت تسلیت.خدا مادر بزرگتون رو رحمت کنه
مامان مانی
5 آذر 91 11:06
یاسی جونم تسلیت می گم عزیزم خیلی ناراحت شدم عزیزم


مرسی عزیزم
ثمين
5 آذر 91 18:51
سلام به همه دوستان دنیای نفیس عزاداریهاتون قبول باشه! تا روز عاشورا قراره دیگه پست جدید نزاریم و این پست رو آپ کنم!! یعنی شما لطف میکنید و عکسای کوچولوهای محرمی تون رو میفرستید تا با نام خودتون اینجا به یادگار بزاریم و یه آلبوم زیبا به نام محرم 91 ثبت کنیم. اگه موافقید یاعلی! هر نفر یک عکس میتونه بفرسته ولی اگه لباس فرق داشت اشکال نداره دوباره عکس بده!! از شام قریبان دیگه این پست آپ نخواهد شد! تا روز پنجشنبه 9آذر مسابقه بهترین عکس داریم(درقسمت نظرات رای میدین و هر وبلاگ حق دو رای داره) که عکس برنده رو تا آخر ماه محرم در پست ثابت وبلاگ میزاریم(جای عکسی که الان هست) و عکس رو به وبلاگ برنده لینک میکنیم! در ضمن باید در وبلاگ خودتون هم لینک این پست رو بزارید تا عکستون ثبت شه! اینم لینک این صفحه: آلبوم کودکان محرم 91 http://2nyaienafis.niniweblog.com/post1409.php منتظرتون هستم
مامان مریم
6 آذر 91 9:23
مادر کوثر
6 آذر 91 12:57
سلام دوستم .کوثر تو مسابقه نی نی و محرم ژورنال نفیس شرکت کرده...کدش 52 هست اگه دوست داشتی از روز سه شنبه تا 5 شنبه وقت داری به دخترم و یکی دیگه از نی نی های ناز اونجا رای بدی.
اینم لینکش:
http://2nyaienafis.niniweblog.com/post1412.php
ممنونممممممممممم


اومدم بهدختر گل رای دادم
مامان نیره
6 آذر 91 13:53
سلام تسلیت می گم عزیزم .باقی عمر شما و پسر گلم باشه. در ضمن بابت تبریک ممنون . پسر شیرین زبون ببوس
مامان سيد محمد سپهر
6 آذر 91 14:43
سلام دوستم .سيد محمد سپهر تو مسابقه نی نی و محرم ژورنال نفیس شرکت کرده...کدش 51 هست اگه دوست داشتی از روز سه شنبه تا 5 شنبه وقت داری به پسرم و یکی دیگه از نی نی های ناز اونجا رای بدی.
اینم لینکش:
http://2nyaienafis.niniweblog.com/post1412.php
ممنونممممممممممم



انجام وظیفه کردم دوست خوبم
سمیه
6 آذر 91 16:40
تسلیت میگم



مرسی عزیزم
مامان نیایش
6 آذر 91 22:47
سلام عزیزم خوبی ایشالا که خوب باشی اول از همه تسلیت میگم بهت ان شاالله روح پدر بزرگت هم شاد باشه تا میتونی الان براش دعا کن و قرآن بخون به این چیز خیلی بیشتر نیاز دارن درسته که دوست داشته ببینتت اما الان دیگه ناراحتی فایده ای نداره براشون قرآن بخون تا میتونی خیلی بهتره گلم


مرسی مهربون.به رویه چشم حتما .میبوسمت
مامان نیایش
6 آذر 91 22:49
قربون این پسر شیرین خیلی با مزه شدیااااااااااااا عسل الهی همیشه شاد باشی ممنون مامانی عزیز که با وجود کار زیاد به ما سر میزنی دوستتون داریم


خواهش میکنم عزیزم.ممنون خاله مهربونم.ما هم خیلی دوستتون داریم