پارساپارسا، تا این لحظه: 14 سال و 29 روز سن داره

قند عسل مامان و بابا

اخبار این روزها

1392/3/22 1:54
نویسنده : مامان یاسی
1,493 بازدید
اشتراک گذاری

سلام جیگیلی مامان.

اول از همه بگم که از شنبه پسر جیگیلی من میره مهد کودک.بالاخره بعد از کلی جستجو یه مهد کودک که کلی ازمون دوره پیدا کردمنیشخند.اونم من پیدا نکردم،خاله لاله پیداش کرده بود و معید رو گذاشته بود اونجا.ازش راضی بود.منم بردمت اونجا.خوب بود ،خلوت بود.تعداد بچه ها هم کم بود.مهم فقط برای من تمیزی اونجا بود و اینکه شما ،گل پسر جیگیلی من ،یه دو ساعتی با بچه ها باشی و بازی کنی.اوایلش سخت میرفتی تو و من هم باید پیشت میموندم.ولی امروز رفتی و منم اومدم.بعدش که زنگ زدم،گفتن که یکمی بغض کردی و الانم داری نقاشی میکنی.

وقتی اومدم دنبالت ،سرحال بودی و راضی.پریدی بغلم و منو حسلبی بوس بارون کردی.

عاشقتم عشقم.

اینم اولین روزی که داشتی میرفتی مهد

....................................................................

دیروز صبح که داشتیم میرفتیم از پله ها پایین،در همسایه باز بود و تو هم داشتی تو رو نگاه میکردی.بهت گفتم پسر طلا ،در خونه هایی که نمیشناسیم ،اگه باز باشه،نباید توش رو نگاه کنی.

بعد از کلی جواب و سوال بالاخره نفهمیدم که متوجه شدی یا نه.

ولی امروز که داشتیم میرفتیم پایین و باز در همون خونه باز بود،تو سیع چشمات رو بستی.

فقط به این خاطر که تویه خونه رو نبینی.آخه من چیکارت کنم که تو اینقدر خوردنی هستیخوشمزه

...............................................................

تا بهت میگم جیگیلی بمون ازت عکس بگیرم این میشه ژستای تو

 

و خیلی ژستای دیگه که از این لوووووووس تر هستنقلب

........................................................................

این روزا هوا گرمه و کار هر روز ما اینه که غروب بریم پارک تا تو دوچرخه سواری کنی یا میریم کنار دریا تا حسابی شن بازی کنی و تویه آب ،بالا و پایین بپری.از این روزا راضیم ،چون تو راضی و شادی و مدام بهم میگی:مامان دوستت دارم که منو میبری پارک.دوستت دارم که منو میبری دریا تا شن بازی کنم.حتی وقتی داری میخوابی بهم میگی که مامان دوستت دارم.

نمیدونم چرا چشمام از شنیدن این کلمه اشک آلود میشه.یاد روزی میفتم که منتظر شنیدن کلمه مامان از دهن کوچولویه تو بودم و حالا تو بهم ابراز عشق و علاقه میکنی.گسرم،عشقم،منم دوستت دارم.

شاید یه روزی بشه که تو از گفتن این کلمه خجالت بکشی ولی من همیشه دوستت دارم و همیشه از داشتن تو به خودم افتخار میکنم.بغل

و اینکه اسامی جدید خانواده:

پارسا جیگیلی

مامان گیگیلی

بابا بیگیلی

پشی بیبیلی

بعد هم کلی برای پشی میخندی که اسمش رو گذاشتی بیبیلی.

اینروزا وقتی زیاد تویه آشپزخونه وامیستم،میای پیشم و میگی مامان جون جونی من،بیا یکم بشین خسته شدی آخه.

یکی یکدونه من،عاشق با تو بودنم.با تو و با بابا رامین دیگه هیچی کم ندارم.دوستتون دارم.ماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان آرینا مو فرفری
25 خرداد 92 14:24
خوش تیپ ، خوشگل ، جیگر ، جیگیلی ،مهربون... خاله عاشقتتتتتتتتتتتته
نیره
28 خرداد 92 13:46
فدای هر دوتانون خیلی خوبه که فرستادی مهد الانه که باید یاد بگیره یه چیز فراتر از اونی که ما یادشون میدم .
مامان محمد و ساقی
31 خرداد 92 0:05
عزیزم تو چه شیرین زبون شدی با اون صدای نازت.یاس همیشه یاد صداش می افتم خوشم میاد
سمانه مامان پارسا جون
1 تیر 92 13:18
چه عکسهای ماهی چه تیپی زده گل پسر با اون عینکش به خدا من این پارسا جونو خیلی دوست دارم قیافش خیلی ماهه