پارساپارسا، تا این لحظه: 14 سال و 23 روز سن داره

قند عسل مامان و بابا

از همه جا

1392/7/17 12:54
نویسنده : مامان یاسی
1,218 بازدید
اشتراک گذاری

22 شهریور

فکر کنم پارسال بود وقتی رفته بودم شهر قلم،عین خل و چلا برات خرید کردم و کلی چیزای الکی که اونموقع به دردت نمیخورد برات خریدم.یکی از اونا رنگ انگشتی بود که از ترس اینکه تو پیداش نکنی و سر و کله خودت و ما رو رنگ نکنی باهاش تویه هفتا سوراخ قایمش کردم و اصلا خودم یادم رفته بود که کجا هست و امروز تو بصورت اتفاقی  رنگ انگشتی ها رو پیدا کردی.انگار گنج پیدا کرده بودی و در عرض چند دقیقه کلا همه با هم قاطی شدنابرو

اینم خونه ایی که خودت تنها ساختیش و کلی هم ازش لذت بردی .چفکر کنم نزذیک به یک ساعت با همون مشغول بودی

24 شهریور

جیگر مامان دوباره سرما خورده.دیگه نمیفرستمت مهد.تویه این یک ماه آخر واقعا سنگ تموم گذاشتی.اشکال نداره مامانی.دیگه صبحها پیش خودمی جیگر.

از طرفی مدیر مهد گفته که باید روپوش بپوشید.

آخه من نمیدونم بچه های به این کوچولویی چه روپوشی؟واقعا مسخره ست.مدرسه که نیست.رویه هم رفته ،دو ساعت میخوای مهد بمونی اونم روپوش بپوشی.واقعا که آدم میمونهسوال

 25 شهریور

امروز با مینا قرار گذاشتیم و رفتیم لیلا جون ،مامان کوروش رو دیدیدیم.چقدر امروز خوب بود و خوش گذشت.کلی خندیدیم.دیدین دوستایی که فقط نوشته هاشون رو میخونیم و بعد به صورت واقعی میبینیمشون خیلی جالب و هیجان انگیزه.امروز روز خیلی خوبی بود و پارسا هم امروز واقعا خوب تا کرد و مهربون بود و اصلا منو اذیت نکرد.

30 شهریور

امروز بهت گفتم :فرشته کوچولویه من

گفتی:من که فرشته نیستم.ببین اصلا بال ندارم.

بهت گفتم :بال نمیخواد که.همینطوری فرشته من باش

یکم فکر کردی و گفتی:پس بال برام میخریقلب

31 شهریور

عزیزم امروز آخرین روز از آخرین ماه تابستونه.از امروز دوباره بعد از یکماه کلاسای زبانمون شروع میشه و امیدوارم که تو دوباره صبوری کنی و با ما کنار بیای.

 1 مهر

فقط کافیه یه باری،همینطوری،اتفاقی تو لاک پیدا کنی

 

11 مهر

امروز تویه هوایه پاییزی ما یه گرمای کشنده داشتیم.دما امروز 36 درجه بود.از فرصت استفاده کردیم و رفتیم کنار دریا.

17 مهر

بعد از مهد کودک و مدام مریض شدن شما و از اونجا که دوست داشتی بری مهد ،تصمیم گرفتم بفرستمت کلاس زبان.البته همیشه این تصمیم رو داشتم که سه سال و نیمت که شد بفرستمت کلاس زبان و بالاخره هم اینکار رو کردم.ولی تو دوست داشتی که بری مهد کودک خودت.تازه به اونجا عادت کرده بودی.امیدوارم که از اینجا هم خوشت بیاد و دوست داشته باشی.امروز بهم زنگ زدن و گفتن که یه دفترچه و قیچی و چسب ماتیکی و خمیر بازی هم بفرستم.به نظر باید جالب بیاد.خمیر بازی برای اینکه حروف رو بسازین.

خواهش میکنم از اینجا خوشت بیادبغل

هوا فوق العاده سرد شده.انگار یهو پرت شدیم تویه زمستونابرو

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (16)

سمانه مامان پارسا جون
18 مهر 92 18:13
سلام گلم خوبید؟
چقدر عکسهای گل پسر بانمک بود
چه خونه ای ساخته
چه لاکی زده
از طرف من ببوس
پس راسته که میگن بچه هایی که میرن مهد همش از همدیگه سرما میخورن
ایشاالله زودتر خوب بشه عسلم
کلاس زبانش هم مبارک


مرسی عزیزم.آره گلم راسته راسته.میبوسمتون
مامان سيد محمد سپهر
20 مهر 92 14:16
عزيزم....خريد خوبي كردي كه بعد ها گل پسر اينقدر سرگرم شدن..خدا حفظتون كنه...


مرسی گلم
❤دو نیمه قلبم❤
22 مهر 92 0:55
سلام یاس گلم
آفرین پارسا جونهمه جای بچه ها یه دونه چشم رو دارهچقدر هم خوشحال شده و رفته تو حموم
چقدر این بچه ها با چیزایی که خودشون میسازن کیف میکنن
وااااااااااااااااااااای یاس چه روز خوبی بود.من و تو لیلا
براش بال خریدی؟

واااااااااااای.خیلی خوب بود.نه بابا از کجا بال پیدا کنم ؟
❤دو نیمه قلبم❤
22 مهر 92 0:58
تو کشتی مارو با کلاس های زبانتآفرین والا بخدا کار خوبی میکنی
چه لاکی نشسته و داره میزنه
واقعا" اون روز چقدررررررررررررررر گرم بودآفرین دریا رفتین
وااااااااااااااااااای از این قانون مهدکودک ها خیلی بدم میادکه چی بشه بچه سه ساله لباس فرم بپوشه.واسه پولش میگنا.همون زبان خوبه
یاس منم یه مهد پیدا کردم اول خیابون 17 شهریور از لاکانی که میرم توش همون اول کوچست.نمیدونم تابلو به اون بزرگی رو چرا ندیده بودمولی هنوز نرفتم و نپرسیدم.منم دلم نمیخواد ساقی مهد بره.به هر حال پائیز اینده پیش دبستانیه.میمونم تا همون موقع.بیخیال.ارزش مریض شدن رو نداره والا


این کلاس زبان هم منو کشته والا.ایییییییییییییششششش
آره بابا ارزش مریضی نداره.خخخخخخخخخخخخخ
نیره
23 مهر 92 13:14
سلام خوبی ؟پسرمون خوبه ؟تو و مینا مگه منو دوس ندارین با هم قرار نمی زارین من دوس دارم شما ها رو ببینم

عزیزم.
نیره
25 مهر 92 11:13
خصوص گلم
سمانه مامان پارسا جون
28 مهر 92 12:36
سلام گلم خصوصی داری
مامان متین
7 آبان 92 13:52
به به آقا پارسای گل , سلامت و شاد باشی از طرف من ببوسش عزیزم
فریبا
13 آبان 92 0:42
به! یاسی جون... تو که از ما هم کمتر میای که... خونه ی این شیرین پسر رو ببین... لاک رو که نگو! تا می بینن انگار که گنج پیدا کردن!!!
نیلوفر
13 آبان 92 18:27
____● ______●___________████____████ _______●_________██████_██████ __________●_______███████████ _████____████____███████ ██████_██████_____████ █████████████_______██ _███████████_________█ ___████████__●_______● ______█████____●______● ________██_______●_____● _________█________●____● ما بالاخره اومدیم ........دلم براتون تنگ شده بود
مامان دو بهونه قشنگ برای زندگی
15 آبان 92 1:20
سلام آخـــی یاد خونه بازی های خودمون افتادم چادر مامان رو ور میداشتیم باهاش خونه درست میکردیم چقدر هم لذت بخش بود منم موافقم اگه خونه دار هستی پارسا جون رو مهد نفرست مخصوصا این فصل بچه ها هی مریض میشن هی بهم دیگه منتقل میکنن موفق باشین
نیلوفر
20 آبان 92 12:47
__████__████_███ __███____████__███ __███_███___██__██ __███__███████___███ ___███_████████_████ ███_██_███████__████ _███_____████__████ __██████_____█████ ___███████__█████ ______████ _██ ______________██ _______________█ _████_________█ __█████_______█ ___████________█ ____█████______█ _________█______█ _____███_█_█__█ ____█████__█_█ ___██████___█_____█████ ____████____█___███_█████ _____██____█__██____██████ ______█___█_██_______████ _________███__________██ _________██____________█ _________█ ________█ ________█ _______█ دوستت دارم عروسک
مامان سيد محمد سپهر
27 آبان 92 7:59
سلام عزيزم دل تنگتان شديم ...لطفا به روز شين
مامان دو بهونه قشنگ زندگی
3 آذر 92 21:03
سلام من براتون پیام گذاشته بودم هنوز تایید نکردین یا نرسیده
مامان فاطمه
3 آذر 92 21:41
نیره
6 آذر 92 8:04
سلام یاسی جون خوبی چه خبرا ؟ حتما با زبان خوندن سرگرمی راحت باش عزیزم و موفق باشی پارسای گلم چطور مواظب خودتون باشین بوسسسسسسسسسسسسسس