پارساپارسا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره

قند عسل مامان و بابا

فرنی

سلام عزیز توپول من کوچولویه نازم امروز برایه اولین بار بهت فرنی دادم.با چه لذتی فرنی میخوردی.بابا رامین ازت فیلمگرفته تا بعدا بهت نشونش بدیم. فرنی دوست داشتی کوچولو جون،فکر نمیکردم بتونی فرنی بدون شکر رو بخوری،ولی تو دستمو محکم گرفته بودی و میخواستی به زور قاشق و بکنی تو دهن کوچولوت. امیدوارم زودتر با خوردن این چیزا بزرگ و بزرگتر بشی.خیلی دوست داریم کوچول جون     ...
11 شهريور 1389

پنج ماهگی

سلام پسر کوچولو فردا 5 ماهت تموم میشه عزیزم.میبینی چقدر زود داره میگذره!!!!! انگار همین دو روز پیش بود که منو بابا رامین کلافه بودیم و التماست میکردیم که یکمی بخوابی تا ما بتونیم یه نفسی بکشیم. حالا چی شدی؟! یه پسر خوش اخلاق و خوشگل که هر کس که نازت میده تو براش میخندی.تو دوست داشتنی هستی پسر کوچولویه توپول هنوز نمیتونی برگردی رویه شکمت.فکر کنم همین روزا این اتفاق بیفته. این روزا تازه شست پاتو پیدا کردیو اونو میکنی تویه دهنت و چقدر بامزه این کارو میکنی عزیزم و هر باریکه اومدم ازت عکس بگیرم،زل زدی به دوربین و شست پاتو ول کردی.آخه عزیزم آدم باید گاهی اوقات خودشو بزنه به کوچه علی چپ.یه دره قیافه بگیر پسمر گلی همین روزا هم بای...
7 شهريور 1389

واکسن 4 ماهگی

سلام کوچولویه مامان حالت خوب نیست.واکسن 4 ماهگیتو زدیم.برعکس 2 ماهگیت که ،این سری فقط موقع زدن گریه کردی و وقتیکه بغلت کردم ساکت شدی.قبون اون اشکات بشم که اونطوری پایین میریخت. کاش همه واکسنا مثل واکسن فلج اطفال قطره بود. حالا تب داری و پایه کوچولوتو نمیتونی تکون بدی. عزیزم این روزا و همه روزایه بد دیگه هم میگذره. ...
10 مرداد 1389

پارسا کوچول موچول

سلام کوچولوی من.این توییا،وقتی که خیلی کوچولو بودی اینجا تازه دنیا اومده بودی،تویه بیمارستان بوذیم جوجو کوچولوی من.ببین چقدر ناز بودی عزیزم. عاشقتم.میخوام الان برات از اول تعریف کنم تمام چیزایی رو که تویه دفترت نوشتم رو اینجا مینویسم که هیچ وقت از بین نره گوگولیه من خوشگل نیست؟ این کوچولویه ناز پسمر منه ها!!!!!!!!!!! ((14 مرداد ماه___1389)) پسر کوچولو سلام امروز تو سه ماه و بیست هفت روزه شدی عزیزم.میدونم یکم دیر شده واسه نوشتن ولی اگه بدونی که سر مامانت چقدر شلوغ بود اخماتو وا میکنی. قرار بود از خیلی قبلتر بنویسم از زمانی که تو هنوز دنیا نیومده بودی و تویه دلم جا خوش کرده بودی،ولی بازم نشد.باور کن همین الانشم کلی کار ...
5 مرداد 1389