خبر داغ
خبر دارم برات کوچولو جون
امروز ساعت 3:56 دقیقه بعد ازظهر تونستی برگردی رویه شکمت.کلی دوق کردیم و برات کف زدیم و تو هم از خندیدن ما میخندیدی نازنین من.
از حالا دیگه مکافات داریم،چون تا رویه زمین درازت میکنم برمیگردی رویه شکمت و بعد از چند ثانیه خسته میشی و میزنی زیر گریه.
ولی اشکال نداره بازم موفقیتت رو بهت تبریک میگم پسر کوچولو.نزدیک یک ماه داشتی تلاش میکردی جوجو جونم
پسر کوچولو داری کم کم جلویه چشمایه ما ببزرگ میشی و قد میکشی.تو خیلی بامزه ایی و هر کس که نازت میده بدون مکث یکی از خنده های قشنگ و نازت رو تحویلش میدی.
چهارشنبه رفته بودیم چالوس،عروسیه سلمان بود ولی بیشتر از اون رفتیم که مادر جون ببینتت چون دلش برات خیلی تنگ شده بود.
بنده خدا نمیتونست بغلت کنه چون عمل کرده بود ولی خب دور از چشم بقیه یه چند ثانیه بغلت کرد .
خوب بود عزیزم،بهت خوش گدشت و تو هم پسمر خوبی بودی،تقریبا ساکت بودی و خوش اخلاق.عزیزم خوشت میاد که دور و برت شلوغ باشه کوچولو.
ولی امروز صبح که رسیدیم خونه نذاشتی که من نفس بکشم و تلافی این چند روزو حسابی سر من خالی کردی.
عزیزم دوست داریم