پارساپارسا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 12 روز سن داره

قند عسل مامان و بابا

روز خرابکاری

1390/10/30 0:28
نویسنده : مامان یاسی
971 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل پسر خان

عزیزدل مادر،باید دیروز رو تویه تقویمت ،بعنوان روز خرابکاریه حضرتعالی نامگذاری کنیم.آخه شما از خود صبح که از خواب پا شدی تا شب که بخوابی ،فقط در حال خرابکاری بودی.

نمیدونم این روزا ،چه علاقه ایی داری که هر چی که بدستت میاد رو،وارونه کنی رویه فرش خونه که حالا به لطف شما،هر گوشه و کنارش یه رنگ شده.

امروز صبح هنوز خواب از سرت نپریده بود که در عرض چند ثانیه شربت زینک رو گرفتی و تا من بجنبم و از دستت بگیرمش ،درش رو عین فرفره باز کردی و اونو خالی کردیش رویه فرشوتازه وقتی من با دهن باز و بهت و حیرت بهت گفتم :پارسا!!!!!!!!!!

تو شیشه رو تکون دادی تا همون چند قطره مونده هم ،کاملا بریزه....

و من موندم که بهت چی بگم....

واقعا باید اینطور مواقع بهت چی بگم وروجک؟

 

امروز تو رکورد شکوندی و چرا؟

چون شیطونی رو به حد اعلا رسوندی.حتی خواب ظهر رو که همیشه خودت ازش استقبال میکردی و رو به شیطنت فروختی و همون یه ساعت بعد ظهر رو که من یکمی به سر و رویه خونه دست میکشیدم رو از مامان دریغ کردی و خونه همچنان تا شب عین بازار شام بود،از بس که ریخت و پاشش کرده بودی.

niniweblog.com

و عزیزم ،امروز دستت خورد به بخاری و سوخت.پهلویه آرنجت .فورا برات پماد سوختگی زدم ولی پوستت در جا تاول زد و تو خیلی گریه کردی و تا شب همینکه یادت میفتاد میگفتی :دس ...جیز...بوووو

و من دلم همش پیشه مادر انار بود که چی کشید و الان چه حالی داره

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان پسر خرداد
1 بهمن 90 10:51
آخ آخ آخ می دونم پارسا جونی چی کشیدی قربونت برم سوزش داشت هانی هنوز هنوز که یادشه هر دفعه می یاره بوس کنم . دست تو رو هم از دور می بوسم .قربونت برم .
مامان آرینا موفرفری
3 بهمن 90 1:29
عزیزم نگران خونه نباش ما هم همین اوضاع را داریم.مامانی تا یه چیزی رو جمع می کنه آرینا دوباره می ره میارش.انگار خونه ما منفجر شده.دست عزیز خاله چرا سوخته بمیرم الهی .الان چطوره؟؟؟؟؟


پاسخ:قربون آرینا بشم.خونه نگو عزیزم،شتر با بارش گم میشه.
خدا نکنه خاله.دستش خورد به بخاری خاله مهربون