پارساپارسا، تا این لحظه: 14 سال و 30 روز سن داره

قند عسل مامان و بابا

هست،نیست

1390/11/21 1:43
نویسنده : مامان یاسی
1,317 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دل مامانی

اینروزا حرف زدنت خیلی بهتر شده و گاهی وقتها منو خیلی میخندونه.

این چند روز اخیر کلمه هست و نیست رو خیلی بکار میبری.

امروز که حاضر شده بودیم تا بریم بیمارستان پیش مریم جون،چون عجله داشتم و بابا رامین و مادر جون ،پایین بودن،سریع کفشتو پات کردمو و بغلت کردم و سریه رفتم پایین.همینطور که میرفتم ،شما هی میگفتی:هست ....نیشت

وقتی با هن هن فراوون ،تویه ماشین نشستم،و شما هم هست و نیستت ،شدیدتر شده بود،پرسیدم :چی هست مامانی جان؟چی میگی

و شما یه پاتو آوردی بالا و کفشتو نشون دادی و گفتی:هست

و پشت سرش اونیکی پات آوردی بالا و گفتی :نیشت....

و من تازه فهمیدم که یه لنگه کفش پات نکرده بودم.

niniweblog.com

.............................

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان مانی
21 بهمن 90 15:00
وای خیلی جالب بود کلی خندیدم اخه مامانی چرا از اول به حرفش گوش نمی کنی اخه
حالا مجبوری تمام مدت بغلش کنی این جیگرو


وای بهنوش مردیم هممون.بابا جان ما راضی بودیم که بغلش کنیم،ولی از اونجا که بچه ها ساز مخالف هستن،پارسا دیروز میخواست خودش راه بره،بارون هم که بود و ما چی کشیدیم.
درس عبرت شد برام که از این به بعد بیشتر توجه کنم که چی داره میگه
امير
21 بهمن 90 16:13
سلامممممم واي ماماني اين همه عجله كفش بچه رو يه لنگه كردي شمااااااا
هست ........نيشت.اخييييي



امان از دست این مامانا
امير
21 بهمن 90 16:16
عمو اين اهنگ وبلاگت هم خيلي قشنگههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه


مرسی عمو امیر
مامان آرینا موفرفری
22 بهمن 90 1:10
سلام عزیزم.وای که چقدر از دست پارسا جون خندیدم.خیلی بانمکی خاله .


کجاشو دیدی خاله جون.یه عالمه بوس برایه شما آرینا جونم*:
مامان پسر خرداد
23 بهمن 90 8:48
فدای حرف زدنت عزیزکم


خدا نکنه خاله جونی
عمه رزی:)
30 بهمن 90 19:54
ای جانم بوووووووووووووووس
عاشختونمممممممممممممممم


ما هم عاشختیم