خبر
پسرم،نفسم
مامانی این چند روز،روزایه خوبی نبود.حال مامان بزرگ امیر حسین بد شده و تویه بیمارستان بستریه.معلوم نیست که خوب بشه و برگرده یا نه.عزیزم زن عمو این روزا حال خوشی نداره.ایشاالله که خوب شه و برگرده دوباره وگرنه برایه همه شوک بزرگی میشه.
عزیزم ،مادر جون پیش ما مونده ،من خیلی اصرار کردم و بالاخره بابابزرگ و به قول تو بابی ،راضی شد که یه مدت مادر جون رو به ما بده تا از بودن پیشش ،حسابی کیف کنیم.
تو خیلی به مادر جون که الان بهش میگی مامی ،عادت کردی و همش دستش رو میگیری و با خودت اینور و اونور میبریش ،بیچاره مادر جون،از دست تو کمرش درد گرفته.
و خلاصه آخرین خبر جیگرم،بعد از سال اول که تند و تند ،دندون در آوردی،بعد از مدتها ،داری دوباره دندون در میاری و واسه همین یکی حالت بد شده بود .تب کرده بودی و آبریزش بینی داشتی،فکر کردم که دارس سرما میخوری ولی بعد ،دیدم که انگشتت ،همیشه تویه دهن کوچولوته و هرچی رو هم که گیر بیاری میکردیش تویه دهنت.دقیق که نگاه کردم ،دیدم ،بله،پسمر ناز مامان داره دندون آسیاب در میاره.عشق مامان.قربونت برم که اینهمه صبوری عزیزم.