پارساپارسا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 22 روز سن داره

قند عسل مامان و بابا

یاد اون روزا

1390/11/2 15:12
نویسنده : مامان یاسی
689 بازدید
اشتراک گذاری

از دیشب تا به حال،همش یاد روزایه اول تولدت میفتادم پسرم.وقتی که دکترت داشت بهم میگفت که تو مشکل قلبی داری و باید عمل بشی ،اون موقع بود که من دیگه صداشو نمیشنیدم و فقط لبای دکتر رو میدیدم که باز و بسته میشن  و اشک هام که فضای مطب رو تار کرده بود .

یاد روزی که بردیمت برایه تشکیل پرونده و بستری شدن و عمل کردن و تو ،بیخیال و شاد،از پله هایه بیمارستان بالا و پایین میرفتی

یاد روزایی که تویه بیمارستان،بعد عملت،مینشستم و به هرکسی التماس میکردم که فقط بذارن یک دقیقه تو رو از مانیتور  ببینم.

یاد روزی که بعد از دو روز که مثل یه قرن برام گذشته بود،بالاخره گذاشتن بیام پیشت و من،بوسیدمت و بوییدمت و لمست کردم و با تمام وجودم در آغوشت گرفتم ،انگار که میخواستم وجودت رو به خودم پیوند بزنم و دیگه ازت جدا نشم.

یاد اون روزایی که هنوز هنوزه ،از یاد آوریش ،چشمامون پر از اشک میشه.

اون روزا پر از درد بود عزیزم،ولی خدا رو شکر،تو خوب شدی و برگشتی به آغوش گرم ما مامانی.

دیشب من  بابا رامین نشستیم و با هم گریه کردیم ،ولی نمیدونم بیشتر واسه اونروزا بود یا انار کوچولو که مادر و پدرش دیگه هیچ وقت قرار  نیست ببیننش

 

دلم میخواد گریه کنم

 که خیلی غمگینه دلم

میخوام سبک شم پیش تو

که کوهی سنگینه دلم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان آرینا موفرفری
3 بهمن 90 1:33
عزیزم وقتی مطلب رو خوندم خیلی ناراحت شدم اما خدارو هزار مرتبه شکر که پارسا جان الان صحیح و سالمه .خاله یه عالمه

پاسخ:مرسی خاله جون.آره.عزیزم روزی هزار بار خدا رو شکر میکنم.حتی زمانی که از دست شیطنتاش جونم به
لبم میرسه
میترا
3 بهمن 90 2:10
اشکم رو در آوردی دختر

عزیزم نمیخواستم کسی رو ناراحت کنم.الهی که خدا از این به بعد همه بچه ها رو حفظ کنه.
مامان پسر خرداد
3 بهمن 90 8:59
سلام آخ چه روزهایی تو و پارسای من تحمل کردین .خب جای شکرش هست که به خیر گذشته حالا چطوره دیگه مشکلی نیست که ؟ با خوندش ناراحت شدم ولی با دیدن پسری عسل مثل پارسا زود فراموش می شه.


آره گلم.روزایه بدی بود .ولی خدا رو شکر الان خوبه خوبه گل پسر
مامان مانی
4 بهمن 90 15:13
من همیشه از خدا می خوام و دعا می کنم که به من و خانواده م و کسانی که دوستشون دارم سلامتی بده چون هیچ گنجی بارزش تر از سلامتی نیست ایشالا که این گل پسر ما 120ساله بشه همیشه سالم و سلامت کنار خانوادش باشه و لبخند و رو لب پدر و مادرش بیاره


مرسی عزیز دلم.
خاله نسرین.مامان صدف و سپهر
8 بهمن 90 9:30
سلام مامان یاسی جون.پسر نازی دارین.الهی خدا ببخشش.امیدوارم دیگه هیچوقت رنگ دکتر و بیمارستان و نبینه.همیشه سالم باشه و براتون شلوغ بازی کنه.
ممنون که به من و پسرم سرزدین.وبلاگ دخترمم هست خوشحالم میکنین تشریف بیارین.


به رویه چشمم عزیزم .منم خوشحال میشم
دخترخاله رادين
27 بهمن 90 9:57
ان شالله گل پسرمون ديگه هيچ وقت هيچ وقت پاش بيمرستان نرسه ان شاللع خدا نگهش داره براتون


مرسی عزیز دلم.
عمه رزی:)
30 بهمن 90 19:57
غمتون رو نبینم عزیزانمممممممممممممم


مرسی عمه رزی جون.ما هم همینطور