پارساپارسا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 22 روز سن داره

قند عسل مامان و بابا

لگن موزیکال

1390/11/6 14:28
نویسنده : مامان یاسی
766 بازدید
اشتراک گذاری

ای بابا...امان از دست این مامانا.گاهی وقتا یه کارایی میکنن که بعد توش میمونن

.خودمو میگم پسر کاکل به سر

نمیدونم چطوری این فکر زد به سرم که برم و برات لگن موزیکال بگیرم

،و از اونجایی که یه چیزی به مغز مامانی خطور کنه دیگه از سرش بیرون نمی ره،مجبور شدم که برم و لگن رو بخرم ولی نمیدونم چرا چرخ دار از آب در اومد

پیش خودم فکر کردم ،شاید اینطوری بیشتر تشویق شی که با میل و رغبت بیای و جیش مبارک رو در لگن  بریزی.

اولش خیلی خوب بود.خیلی خوشت اومد،تا بحال اینقدر  راغب نبودی برایه جیش کردن.

ولی دیگه اون لگن نبود ،شده بود ماشین مسابقه شما و خونه هم پیست رانندگی.و من دنبال شما که مبادا ....

ای بابا چی کشیدم من دیشب.

تا اونجا که با هزارتا کلک و حیله مادرانه،شما رو از اون جدا کردم تا محتویات داخلش رو خالی کنم و همینطور چرخش رو در بیارم،

وقتی اومدی روش نشستی دیدی راه نمیره ،وارونش کردی تا ببینی چه بلایی سرش اومده و یکهو دیدی چرخی در کار نیست و اونوقت عین ضبط سوت هی تکرار میکردی:چرخ ...چرخ...چرخ

منم گفتم:نه مادر ...چرخی در کار نبود...و شما نگاهی حاکی از اینکه مامان من عاقل تر از این حرفام به من انداختی

اونوقت بود که عذاب وجدان داشت منو میکشت

ای امان از دست خودم .تازه شب هم میخواستی اونو پیش خودت بخوابونی ولی من راضیت کردم که اون جاش کنار دستشویی هست ،وگرنه خوایش نمی بره و فردا خسته میشه و نمیتونه به تو سواری بده.

نمیدونم متوجه منظورم شدی که دست کشیدی یا میخواستی من دست از سرت ور دارم که زودتر بخوابی.بعضی وقتها فکر میکنم گیرم میاری

و اینکه نمیدونم این کلمه نه کی باید از دهن شما بیفته.پسرکم تو با همه چیزهایه خوب و بد دنیا مخالفی.کلا با هر چی که بقیه موافق هستن ،شما مخالفی جوجو خان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان آرینا موفرفری
7 بهمن 90 1:05
سلام عزیزم.خوب شد تجربه خودتونو نوشتید در مورد لگن موزیکال چون من هم می خواستم برای آرینا بگیرم.ولی خوب شد نگرفتم.وگرنه کی می خواد آرینا رو راضی کنه.آرینا هم مثله پارسا جان هنوز سازه مخالف می زنه.
عزیزم در مورد بد غذائی یک تجربه کوچیک بگم.وقتی غذا می خوره نگران کثیف کاری نباشید بذارید اونطور که بهش می چسبه غذا بخوره ببینید تغییری می کنه.


الهی من قربونت برم.من از اون مامانایی هستم که آزادی عمل زیادی بهش دادم.واسه همینه که 3 ماه به 3ماه باید فرشمو بدم خشکشویی.ولی پارسا عجیبه دوست من.انگار هیچ میلی به هیچ چیز نداره.مایعات رو خیلی دوست داره ولی غذا...
واااااااااااای،چی بگم که خودم هم موندم که چیکارش کنم.واسه همینه که نسبت به همسن و سالاش وزنش کمتره.داغ دلم تازه شد.
میترا
7 بهمن 90 1:07
چه لگن جالبی. چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی؟


عزیزم وقتی داشتم میخریدمش نمیدونستم قراره همچین بلاهایی سرم بیاد خب.
خاله نسرین.مامان صدف و سپهر
8 بهمن 90 9:33
عجب حکایتی .اگه من جای شما بودم فکر کنم حسابی جیغ و داد راه میانداختم.
منم برای دخترم لگن خریدم(البته نه موزیکاله و نه حرکت میکنه)اما از ترس کثیف کاری فقط به عنوان صندلی ازش استفاده میشه.


عزیزم.ای مامان کلک
مامان پسر خرداد
9 بهمن 90 11:59
الان مبارکه دوما برای هانی می خواستم بگیرم ولی با دیدن چرخهاش تمام کارهای پارسا اومد جلوی چشمم پشیمون شدم یه مدل دیگه گرفتم خیلی خندیدم .


عزیز دلم منم خودم برایه خودم کلی خندیدم
عمه مریم
3 مرداد 91 13:36
یادم اومد تو ماشین داشتین منو میرسوندین صدا اینو درآوردم ... شما هم کلی ناله که دیگه پارسا اینو دیده مجبوریم تا خونه صداشو تحمل کنیم . هم خنده ام گرفته بود هم خجالت کشیدم عاشق شما مادر پسرم با این کارای بامزه اتون

الهي قربونت برم که خجالت کشيدي،نميخواستم ناراحتت کنم عشقم،ما هم عاشقتيم،بووووووس