بابابزرگ
سلام گل پسرم
قربونت برم پسر طلا ،اینروزا خیلی با بابابزرگ و مادر جون مشغول بودیم و با اینکه هوا واقعا سرد و برفی و بارونی بود ،بازم ما بیرون بودیم،البته گهگاهی شما رو پیش بابابزرگ میذاشتیم و منو مادر جون از فرصت استفاده میکردیم و می رفتیم بیرون.(وقتی که هوا واقعا سرد بود)
جوجو کوچولو ،امروز بابابزرگ رفت و شما واقعا غصه خوردی و پشت سرش گریه کردی.فکر کردی که داه میره دد و شما غصه خوردی که چرا نبردتت.
تا حرف بابابزرگ میشد ،میرفتی پهلویه در و میگفتی دد،بابی ...دد
و تا زنگ در یا تلفن میخورد سریع خودتو بهش میرسوندی و با هیجان میگفتی بابی
یادم رفت که بگم به بابابزرگ میگی بابی،تو جیگر منی پارسا کوچولویه مامانی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی