پارساپارسا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره

قند عسل مامان و بابا

شیطون کوچولو

1389/9/2 1:30
نویسنده : مامان یاسی
572 بازدید
اشتراک گذاری

پسرم سلام

ببخش که دیر به سراغت میام.اینقدر که با خودت مشغولم کوچولو.اینروزا اینقدر که ازم کار میکشی همینکه شب می خوابی ،منم خوابم میبره.

حالا سوار رورورک میشی و همه جا میچرخی.دنبال ما راه می افتی و پشت پایه منو بابا رامین و درب و داغون کردی و مدام صدای آخ و اوخ ما رو در میاری و میخندی و فرار میکنی.

کافیه سفره پهن کنیم،اگه سوار رورورکت باشی که میای سر سفره و همه بشقاب و لیوانا رو بهم میریزی و وامیستی اونورتر و دست گلت رو نگاه میکنی

ایناهاش دیدی!!!!

اگه هم نشسته یا دراز کشیده باشی ،باید خودتو سینه خیز برسونی به بطری آب.

آره پسرم شیطون شدی ولی شیطون بامزه.

امروز ظهر که خواب بودی و منو بابا رامین داشتیم چای میخوردیم،بابا رامین گفت:یادته این پسر کوچولو چطور بود؟یادته چقدر گریه میکرد و تو مدام اونو تو بغلت بالا و پایین میکردی یا یکسره روی پاهات بود؟

راست میگفت پسرم.کوچیک که بودی آروم و قرار نداشتی و من وقتی که نگات کردم ،فهمیدم که چقدر بزرگ شدی.

چند روز دیگه تو هشت ماهت هم تموم میشه جوجو.

امروز غروب که خونه مامان سادات بودیم،سپهر،نوه همسایه مامان سادات اومده بود پایین و تو رو که دید،دیگه بالا نرفت. به همه نشونت میداد و میگفت:نی نی رو دیدی؟

پسر شیطونی بود،خیلی خیلی شیطون.از همون شیطونایی که آدم از دستش باید فرار کنه،حتی تو هم با رورورکت از دستش فرار میکردی طرف من.اوه

پسر کوچولو امیدوارم تو اینقدر شیطون نشی که همه از دستت فرار نکنن

خیلی دوست دارم پسر کوچولویه ناز نازیه مامان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)