پارساپارسا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 22 روز سن داره

قند عسل مامان و بابا

نقل مجلس

1389/7/30 2:56
نویسنده : مامان یاسی
572 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم،پسر قشنگم،نازم،گلم،جوجو کرکی،خوشگلم،شیرینم

تو شدی نقل مجلس.تو شدی عزیز دل همه.اگه باشی همه شاد و سرحالن و اگه نباشی،خبر میرسه که همه دلتنگت شدن.عزیزم امشب شب یلدا بود و تو حسابی خود شیرینی کردی.

با رورورکت اینور و اونور میرفتی،قل میخوردی،سعی میکردی رویه چهار دست و پات وایستی،دوودووو میکردی،کله تکون میدادی.

عزیزم تو دوست داشتنی هستی،سنگ تموم گذاشتی چون حسابی خوش اخلاق بودی پسر گلم.

خودم برگشتم رویه شکمما.

 

چی؟تو دهنم چی دارم؟

 

من که گفتم هیچی تویه دهنم قایم نکردم.

 

این بی اعتمادیه شما، اشک منو در میاره

 

لبخنمو حال میکنی

 

دماغ فیلم زیادی بزرگه

 

اینجا دیگه منو پیدا نمیکنن

 

تا پیدام نکردن،اینو خوب وارسی کنم

 

اه،فهمیدین اینجا قایم شده بودم!!!!!!!!!!!!!!!!!

 

بابامه ها.........

 

چقدر خسته شدم

 

این همون چیزیه که بابا میگفت بوووه!!!!!!!!!!!!!

 

این دیگه چیه؟حواسمو پرت میکنه

 

گازش میزنم تا نبینمش

 

نمیشه،باید کشفش کنم

 

ماااماان؟اینو دیگه چرا گرفتیش؟ایتکه بووو نبود،خوشمزه ام بود

 

ابن پسر عمویه قهرمانمه ها

 

من این وسط چیکار میکنم؟

 

ببین چه خوشگل برات فیگور گرفتم

 

خدایا،منو از دست این مامان نجات بده

 

من لختم،خجالت میکشما............

 

.............................................

 

یه موقعی این سینی چایی بود...

 

منو پشم آلو

 

من پشم آلومو میخوام

 

چیه خب؟اون بالا وایستادین منو نیگاه میکنین

 

اوهوم...شیطونی کردم،انداختنم این تو

 

از اینجا میتونم ملاقاتی داشته باشم.

 

خوشگل میخندم،مگه نهههههههههههههههههه

 

نگاه نداره که!!!!!!!!!!!!!!

 

میدونم ،شبیه پرفسورا شدم.

 

عاشقتم بابا جونی حتی با اون اخمات

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)