قند عسل دوست داشتنی مامان
پسرم امروز بابا بزرگ و مادر جون رفتن،خیلی زود گذشت،مگه نه؟
پسرم تو خیلی بزرگ شدی،حالا دیگه وسایلا رو میگیری و بلند میشی،هر چیزی که سر راهت باشه،از روش رد میشی،واسه اینکه جلب توجه کنی با صدایه بلند فریاد میزنی و وقتی میخوای اعتراض کنی جیغ میکشی.
چند ثانیه هم میتونی رویه پاهات وایسی،به معنایه واقعی دوست داشتنی شدی.عزیزم هنوز راه زیادی پیش رو داری و باید پیشرفتهای بیشتری بکنی.دوستت دارم پسر کوچولو.
راستی یادم رفت بهت بگم،یه دوست کوچولو پیدا کردی،درست مثل خودت.منظورم معید پسر خاله لاله ست(دوست منه عزیزم)
امیدوارم بتونید دوستایه خوبی برایه هم بشید عزیزم.
اینم روزی که رفتیم معید رو ببینیم
پارسا و بابایی تویه حیاط بیمارستان
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی