ما برگشتیم
سلام عشق من
ما برگشتیم.البته الان یه 5 روزی میشه که اومدیم،ولی مامان اینقدر کار داره که وقت سر خواروندن نداره جوجو.
کلی لباس و ملحفه داشتم که باید میشستم و
همه رو جابجا میکردم.
عزیزم ،تازه باید با تو سر و کله بزنم
و باهات بازی کنم،بیرون ببرمت و تو بخوابی
و من تند و تند کارامو بکنم
و تو بیدار بشی و دوباره روز از نو و روزی از نو عزیزکم.
پسرم مسافت خوبی بود،بغیر از مسیر رفت و برگشت که فوق العاده طولانی بود،مسافرتمون خوب بود جوجونم.اونجا تو حسابی جولان دادی و شیطنت کردی.خاله احترام(خاله بابا رامین)میگفت که ما فکر میکردیم که کوروش شیطونه...
خب،عزیزکم این یعنی چی؟؟؟
من بهت میگم،یعنی اینکه شما رکورد دار شیطنت شدی پسرم.بهت تبریک میگم،همینطور به خودم.خدا به داد برسه،
میگم،بنظرت ،تو در آینده معنی بازی دسته جمعی رو ،بدون داد و بیداد،درک میکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آخه اونجا بیچاره کوروش(نوه خاله احترام،که 3 ماه ازت کوچیکتره)از دست شما فراری بود،تو یه فریاد میکشدی
و اون خودشو تو یه سوراخ قایم میکرد
.طفلک کوروش.
نمیدونم والله.چی بگم از دست اینهمه شیطونی و قلدر بازی یکی یه دونمون.
آخه من عاشقتم،یکمی هم با بقه مدارا کن دیگه مامانی جونی.......