پارساپارسا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 23 روز سن داره

قند عسل مامان و بابا

ماه جدید

1390/8/3 0:29
نویسنده : مامان یاسی
462 بازدید
اشتراک گذاری

پسرکم،اولین ماه از پاییز هم گذشت و ما وارد دومین فصل از پاییز شدیم.میبینی که چقدر همه چیز داره تند و تند میگذره و تو داری تند و تند بزرگ میشی(بگو ماشاالله) تا چشم بهم بذاریم تو میشی یه مرد رشید و من میشم مامان بزرگ یاسیniniweblog.com

ولی  هر چی که باشه من دارم از بزرگ شدنت لذت میبرم و همین برام خیلی قشنگه،تو داری بزرگ میشی و من از بودن با تو و گذروندن روزام،حتی اگه نذاری که من هیچ کاری بکنم و زمانی که کلی کار سرم ریخته،تو دست منو بگیری و منو مجبور بکنی که با تو بیام و کنارت بشینم و با تو بازی کنم ،لذت میبرم پسرکم.آخه من عاشق توام.گاهی اوقات که یکمی باهات با صدایه بلند حرف میزنم،احساس عذاب وجدان میکنم و دلم میخواد به هر بهانه ایی بیام محکم بغلت کنم و قلقلکت بدم،تو بخندی و من ببوسمت و برات غش کنم.پسر کوچولویه من،عاشقتم

هفته ایی که بابا رامین شیفته صبحه،به تو خیلی خوش میگذره،چون بی چک و چونه،هر روز بیرونیم،تازه،زمانیکه بیرونمون تموم میشه و میرسیم جلویه در ،تو شروع میکنی به غر زدن و اعتراض کردن

ازت میپرسم:چیه پارسا جونی؟

تو با انگشت و دهن باز که نشونه اعتراضته،در رو نشن میدی.

میگم:خب چیکار کنیم؟کجا بریم اگه خونه نریم؟

و تو با هیجان و شور و ذوق بچگیت میگی:دد

  من باید با هزار و یک چیز سرتو گرم کنم تا شما،رضایت بدی و بیای که بریم بالا.

پسر طلا،همچنان واکسن 18 ماهگیت رو نزدم،نمیدونم کی قراره طلسم بشکنه و موفق بشیم که بریم و واکسن بزنیم.ولی خدا کنه که تو زیاد اذیت نشی جوجو کوچولویه مامانی

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

میترا
4 آبان 90 1:36
امان از دستِ این واکسن ها


پاسخ:موافقم.خدا رو شکر اینو که بزنم،میره تا 6 سالگی.
مامان
5 آبان 90 0:36
الهی من قربنش برم


پاسخ:زنده بمونی عزیزم