پارساپارسا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 12 روز سن داره

قند عسل مامان و بابا

پارسا و برف و خونه

1390/9/6 1:44
نویسنده : مامان یاسی
670 بازدید
اشتراک گذاری

سلام جوجویه مامانی

عزیز دلم،این روزا هوا خیلی سرده و منو تو و بابایی خونه نشینین شدیم.

و تو بی تاب بیرونی و به قول خودت :دَد

عزیزم کافیه بابا بره پهلویه جا لباسی یا من برم کنار میز توالت،اونوقت تو تند و تند خودت رو به ما میرسونی و با هیجان میگی :ماما...دَدَ

و من دلم میگیره که نمیتونم حالیت کنم که بیرون خیلی خیلی سرده عزیزم.اونوقت مجبور میشم که بهت رشوه بدم و هی باهات بازی کنم و هی با هات بازی کنم و بذارم که از سر و کول من بالا بری و حتی موقع غذا درست کردن هم بغلت کنم و برات آواز بخونم .شعر جوجه جوجه طلایی...نوکت سرخ و حنایی...تخم خود را شکستی...چگونه بیرون جستی؟...

دیدم جایم تنگ بود...دیوارش از سنگ بود...به خود دادم یک تکان...مثل رستم پهلوان...تخم خود را شکستم ...اینگونه بیرون جستم

و وقتی که تمو میشد تو دوباره با لحن آهنگ گونه میگفتی جیییییییی جیییییییی

آخه تو به جوجه میگی جی جی

و من باید برات میخوندم دوباره و دوباره

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

ميترا
7 آذر 90 17:43
سرما خيلي بد منم دوست دارم برم بيرون ولي به خاطر كيميا نميشه